جوندگان و خفاش ها بیشترین تعداد حوادث سرریز مشترک بین انسان و دام را ایجاد می کنند. شایان ذکر است، از بین 2220 گونه جونده موجود، 10.7 درصد به عنوان مخزن پاتوژن های مشترک بین انسان و دام در نظر گرفته می شوند. افزایش احتمال وجود مخازن مشترک بین انسان و دام با زمان کوتاه بارداری و بلوغ زودرس همراه است. جوندگان با این صفات می توانند در فضاهای تحت تسلط انسان رشد کنند و توصیف مجموعه گونه های جوندگان و انجمن های پاتوژن میزبان-میزبان ضروری است.
مطالعه: مطالعات به دام انداختن جوندگان به عنوان یک منبع اطلاعاتی نادیده گرفته شده برای درک سرریز بیماری مشترک بین انسان و دام بومی و جدید. اعتبار تصویر: Erni / Shutterstock
زمینه
سایت های به دام انداختن جوندگان در سراسر آفریقای غربی. الف) محل تله گذاری در غرب آفریقا. هیچ سایتی از توگو یا گامبیا ثبت نشده است. ناهمگونی در پوشش هر کشور با شب تله (رنگ) و موقعیت مکانی سایت ها مشاهده می شود. به عنوان مثال، سنگال، مالی و سیرالئون به طور کلی پوشش خوبی در مقایسه با گینه و بورکینافاسو دارند. ب) هیستوگرام شبهای تله انجام شده در هر محل مطالعه. میانگین 248 شب تله (IQR 116-500) در هر سایت انجام شد. یک نقشه برچسبدار از منطقه مورد مطالعه در S5 شکل فایل Basemap بهدستآمده از GADM 4.0.4 پیوست شده است.
یافته های کلیدی
داده های تنوع زیستی و، به طور کلی، داده های به دام انداختن جوندگان، تعصبات فضایی قابل توجهی را نشان داد. این تعصب در گینه، سنگال، بنین و سیرالئون بیشتر بود. تحقیقات قابل توجهی در مورد خطر شیوع بیماری مشترک بین انسان و دام انجام شده است (به عنوان مثال، Lassa mammarenavirus) و تهاجم گونه های جوندگان غیر بومی (مانند، M. musculus و R. rattus).
تأثیر جهانی سرریزهای بیماریزای مشترک مشترک بین انسان و دام از طریق همهگیری مداوم بیماری کروناویروس 2019 (COVID-19) ناشی از شیوع سریع ویروس سندرم حاد تنفسی ویروس کرونا-2 (SARS-CoV-2) برجسته شده است. در گذشته، اثرات مشابهی در طول همه گیری HIV/AIDs و آنفلوانزای اسپانیایی ثبت شده بود.
در اخیر بیماری های استوایی نادیده گرفته شده PLoS مطالعه مجله، دانشمندان مطالعات به دام انداختن جوندگان را که بین سالهای 1964 تا 2022 منتشر شده بود، سنتز کردند. این مطالعات در سراسر آفریقای غربی انجام شد که به عنوان منطقه ای پرخطر برای سرریز بیماری های منتقله از طریق جوندگان شناسایی شده است.
درباره مطالعه
سوم، CLOVER، یک مجموعه داده تلفیقی، برای تضاد بین انجمنهای میزبان و پاتوژن شناساییشده استفاده شد. هدف اصلی این مرحله تشخیص اختلاف در انجمنهای میزبان و پاتوژن جوندگان و تخمین کسری از سنجشهای مثبت برای پاتوژنهای مورد علاقه بود. آخرین مرحله شامل بررسی وسعت فضایی نمونهبرداری میزبان پاتوژن فعلی در دادههای جمعآوریشده بود. هدف شناسایی مناطق نمونه برداری پراکنده از پاتوژن ها در محدوده میزبان آنها بود.
مناطقی که مورد مطالعه قرار نگرفته اند باید در مطالعات آتی تله گذاری جوندگان اولویت بندی شوند. اطلاعات بیشتر در مورد جوندگان در غرب آفریقا باید به مدلسازی تغییر خطر بیماری زئونوز بومی و پتانسیل ظهور پاتوژنهای جدید کمک کند. به اشتراک گذاری گسترده تر تحقیقات و داده ها در مورد مکان های تله گذاری و تلاش های به دام انداختن باید به شدت تشویق شود. محققان این فرضیه را مطرح کردند که مجموعه دادههای انتخابشده، تکمیلشده با مطالعات تلهگیری جوندگان، میتواند در تعیین کمیت خطر رویدادهای سرریز مشترک بین انسان و دام و ردیابی ظهور پاتوژنهای جدید حیاتی باشد.
مطالعه حاضر چهار تمرین اصلی را انجام میدهد که اولین آن تحلیل سوگیریهای نمونهگیری جغرافیایی در مورد طبقهبندی کاربری زمین و تراکم جمعیت انسانی است. دوم، برای درک تفاوتها در توزیعهای جغرافیایی میزبان گزارششده، نتایج مرحله 1 با مجموعه دادههای میزبان (IUCN و GBIF) مقایسه شد.
به دلیل تغییرات اقلیمی، افزایش جمعیت جهان، شهرنشینی و تشدید کشاورزی، تغییراتی در مجموعه گونه های جوندگان رخ داده است. متأسفانه، این عوامل همچنین فراوانی رخدادهای سرریز مشترک بین انسان و دام را افزایش داده است، که خطر ظهور پاتوژن های بیماری زای جدید مشترک بین انسان و دام را از جوندگان افزایش می دهد. به طور کلی، زئونوزهای بومی به طور نامتناسبی بر افرادی که از پس زمینه های اجتماعی-اقتصادی ضعیف تری می آیند، در تماس نزدیک با حیوانات زندگی می کنند و دسترسی محدودی به مراقبت های بهداشتی دارند، تأثیر می گذارد.
مطالعات به دام انداختن جوندگان داده هایی را در مورد شناسایی و عدم شناسایی گونه ها ارائه می دهد که می تواند مدل های توزیع گونه ها را بهبود بخشد. این برای ارزیابی تأثیر تغییر آب و هوا و استفاده از زمین بر خطر سرریزهای مشترک بین انسان و دام برای جمعیت انسانی مهم است. با این حال، مجموعه داده های تلفیقی موجود در حال حاضر، مانند CLOVER، EID2، و GMPD2، شامل اجزای زمانی یا مکانی نیستند. بنابراین، مدلهای فعلی وابسته به این منابع داده نمیتوانند ناهمگونی فضایی در شیوع پاتوژن را در نظر بگیرند.
به دلیل پراکندگی دادهها، تغییر زمانی در طول شش دهه مطالعات به دام انداختن جوندگان نمیتواند در نظر گرفته شود. ممکن است که استفاده از زمین و تراکم جمعیت در سایت های تله گذاری در این دوره زمانی متفاوت باشد. علیرغم این محدودیت، این یافته که تلهگذاری به سمت مناظر تحت تسلط انسان و مناظر پرجمعیت تعصب دارد، انتظار میرود باقی بماند.
نتیجه گیری
در مجموعه دادههای انتخابشده، اکثر جوندگان مورد سنجش، میزبان پاتوژنهای مشترک بین انسان و دام نبودند. بیست و پنج جفت میزبان پاتوژن شناسایی شدند که از این میان 15 جفت در مجموعه داده تلفیقی میزبان پاتوژن گنجانده نشدند. تعداد و وسعت فضایی گونههای مختلف آزمایششده برای یک میکروارگانیسم محدود بود، که سوگیری نمونهگیری را برجسته میکند.
اطلاعات اضافی در مورد تراکم جمعیت انسانی، تلاش به دام انداختن، و نوع کاربری زمین، علاوه بر شناسایی مکانهای نمونهبرداری جوندگان و پاتوژن قبلی، گنجانده شده است. این باید به محققان کمک کند مکانهایی را شناسایی کنند که پیشبینیهای مبتنی بر دادههای زیربنایی ممکن است در معرض سوگیری نمونهگیری باشد و همچنین مکانهای نمونهبرداری شده را شناسایی کنند. رویکرد مدلسازی توسعهیافته در این مطالعه، شمال غرب نیجریه را به دلیل مناظر تحت سلطه انسان و تراکم جمعیت بالا به عنوان یک اولویت فوری برای نمونهبرداری از جوندگان و عوامل بیماریزا شناسایی کرد. نشان داده شد که بخش بزرگی از غرب آفریقا، به ویژه بورکینافاسو، ساحل عاج، غنا، و نیجریه هنوز کمتر از نمونهگیری برخوردار است.