بعد از بیست عمل جراحی و چند تجربه نزدیک به مرگ، بالاخره توانستم ظاهری از زندگی ام به دست بیاورم. من برای مدرک کارشناسی ارشد بهداشت عمومی کار می کنم.
پیش دکتر مراقبت های اولیه ام رفتم که برایم یک متخصص گوارش فرستاد. در ژوئن 2006، من مبتلا به کولیت اولسراتیو تشخیص داده شدم. از آنجایی که این بیماری فقط در یک قسمت از کولون من بود، معیارهای بیماری کرون را که می تواند هر بخشی از دستگاه گوارش را اشغال کند، مطابقت نداشت.
در سال 2016، کار داوطلبانه را با بنیاد کرون و کولیت آغاز کردم و در گروه حمایت از زنان آنها مشارکت داشتم. اینطوری وکیل دادگستری شدم. در طول سال ها، من چیزهای زیادی در مورد بیماری خود و نحوه مدیریت آن یاد گرفته ام.
مدت ها بود که آنقدر اضطراب شدیدی در دستشویی داشتم که از خانه بیرون نمی رفتم. من متوجه شدم که می توانم تا زمانی که در صورت تصادف یک چمدان را بسته باشم، بیرون بیایم. من یک پوشک می پوشم و پوشک و لباس زیر اضافی با خود می آوردم. برای جلوگیری از تحریک، دستمال مرطوب و کرم بچه هم حمل می کنم. و نزدیکترین حمام را در مقصدم پیدا میکنم و قبل از حرکت، ایستگاههای استراحت را در طول راه پیدا میکنم.
تنقلات هم با خودم دارم. نیاز به دستشویی رفتن مداوم می تواند احساس گرسنگی در شما ایجاد کند.
توسط تینا اسوانی امپراکاش، همانطور که به استفانی واتسون گفته شده است
یکی از سخت ترین چیزهایی که در مورد زندگی با کرون وجود دارد، میل مداوم به اجابت مزاج است. پزشکان من داروهای ضد اسهال تجویز کردند، اما من به تنهایی چند ترفند را نیز کشف کردم.
دریافتم که نشستن روی یک پد گرم کننده یا در یک حمام نشستن گرم از انقباضات عضلانی که به من این نیاز فوری را می دهد، جلوگیری می کند. وقتی سوار ماشین می شوم، روی یک کوسن می نشینم تا از اصرار جلوگیری کنم.
بازگشت سلامتی من
بیماری من به حدی پیش رفته بود که نیاز به جراحی داشتم. بدون آن، شانس زیادی وجود داشت که بمیرم. من در 4 ژوئیه 2008 برای برداشتن روده بزرگم تحت عمل جراحی اورژانسی قرار گرفتم که باعث شد یک کیسه استومی در قسمت بیرونی بدنم برای جمعآوری ضایعات داشته باشم.
به نظر می رسد بیماری کرون من در حال بهبودی است. اگرچه سلامتی من هنوز کامل نیست، اما خیلی بهتر از قبل است. در طی 15 سال گذشته، من از داشتن IBD چیزهای زیادی یاد گرفته ام. بیشتر از همه، من آموخته ام که شما نمی توانید یک روز زندگی — یا یک روز سلامتی — را بدیهی فرض کنید.
در بهار سال 2015، پزشک من را برای یک داروی بیولوژیک جدید تحت آزمایش بالینی قرار داد. چندین ماه طول کشید تا کار کند، اما آخرین فیستول من را بست و برای اولین بار پس از 10 سال به بهبودی من منجر شد.
مدام اسهال داشتم خونریزی داشتم تنها راهی که می توانستم غذا بخورم از طریق خط PICC در بازویم بود. در اوایل سال 2008، وزنم به 85 پوند رسید.
دکترم به من گفت که فکر میکنند من واقعاً بیماری کرون دارم، نه کولیت اولسراتیو. برای چهار سال بعد، من داخل و خارج از عمل جراحی بودم. من چندین فیستول دیگر ایجاد کردم. یکی آنقدر به ستون فقراتم نزدیک بود که مرا فلج می کرد.
چند سال سخت بود شروع به ایجاد توده های سختی به نام ندول روی پوستم کردم. مشکلات چشمی و درد مفاصل داشتم. همه چیز بدنم درد می کند. در پایان سال 2011، من اولین فیستول خود را ایجاد کردم – یک تونل غیر طبیعی بین رکتوم و واژن که به دلیل التهاب ایجاد شده بود.
کار خودم مریض
یکی دیگر از مواردی که به شما کمک کرده است، تنفس عمیق و مراقبه است. من مجبور شدم خیلی از این کارها را انجام دهم تا خودم را آرام کنم. من متوجه می شوم که فکر کردن مداوم به بیماری ام آن را بدتر می کند. تمرکز روی چیز دیگری کمک می کند.
من در یک کار پرفشار با ساعات بسیار شدید کار می کردم. استرس شغلی من را بیشتر و بیشتر مریض می کرد.
در سال 2005، من تازه از کالج خارج شده بودم و به تازگی در وال استریت شغل اصلی پیدا کرده بودم. زندگی من باید اوج می گرفت. اما در درون، چندین دهه از 21 سال خود پیرتر بودم.
مدیریت بیماری کرون در جاده
من گاهی به کنفرانس های سراسر کشور و خارج از کشور سفر می کنم. من هر چیزی را که فکر می کنم ممکن است در هنگام رفتن به آن نیاز داشته باشم بسته بندی می کنم. از آنجایی که من استومی داشتم، باید وسایل اضافی زیادی حمل کنم. حتما 2 هفته دارو دارم. من همیشه مقداری را که معمولاً برای مدت زمانی که در سفر هستم دو برابر می کنم. شما هرگز نمی دانید چه زمانی ممکن است گیر بیفتید.
من از حدود 8 سالگی علائم عجیبی داشتم — درد مفاصل و مشکلات چشمی که دلیل واضحی نداشت. در حال حاضر من هم دچار حملات علائم گوارشی شده بودم. ریفلاکس اسید معده داشتم و بین یبوست و اسهال برگشتم.
من همچنین نامه ای همراه دارم که در آن توضیح می دهد که دستگاه استومی دارم. وقتی باید از امنیت فرودگاه عبور کنم کمک می کند.