نارسایی قلبی در دنیای پس از قرنطینه

زمانی که از بیمارستان مرخص شدم، یک برنامه توانبخشی قلبی 12 هفته ای را پشت سر گذاشتم. یک بار دیگر، انجام این کار در طول کووید ترسناک بود، اما من مدام به خود یادآوری می‌کردم که مرکز تمام اقدامات ایمنی لازم را انجام داده است، از جمله پاک کردن ماشین‌ها پس از هر بار استفاده و نیاز به ماسک. مطمئناً، خطراتی وجود داشت، اما می‌دانستم که اگر بازتوانی قلبی را انجام دهم، احتمال اینکه دوباره در بیمارستان بستری شوم، بسیار کمتر خواهد بود.

خودتان را در درجه اول قرار دهید

دکترها به من گفتند که دچار حمله قلبی شدید، اما من باور نکردم. من جوان بودم، تنها 63 سال، با کلسترول و فشار خون نرمال، و هیچ سابقه خانوادگی بیماری قلبی نداشتم. وقتی برای دو استنت مرا با برانکارد به آزمایشگاه کاتتریزاسیون بردند، بیشتر نگران این واقعیت بودم که ماسکم افتاده بود و نتوانستم آن را پیدا کنم (سرانجام صورتم را با ملحفه پوشاندند).

وقتی خانه‌ام را تمیز می‌کردم، علائم حمله قلبی کلاسیک را داشتم – درد دردناک بالای کمر که به بازوی چپم می‌تابید، حالت تهوع و تنگی نفس. در طول همه گیری برای رفتن به اورژانس مردد بودم. اما به محض اینکه به آنجا رسیدم، متوجه شدم که تصمیم درستی گرفته ام. من سرگیجه داشتم، استفراغ می کردم و همه چیز از کمر به بالا درد می کرد.

متاسفانه نارسایی قلبی شما را خسته می کند. شما به راحتی دچار تنگی نفس می شوید و فعالیت هایی که زمانی از آنها لذت می بردید، مانند پیاده روی، بسیار سخت به نظر می رسند. در نتیجه، هدر رفتن و افسرده شدن بسیار آسان است. من خودم را مجبور کردم هفته ای دو بار بیرون بروم و به زومبای حضوری برگردم.

بیایید با آن روبرو شویم، تشخیص نارسایی قلبی دشوار است. اما پیمایش در طول یک بیماری همه گیر جهانی حتی سخت تر است. من از روی تجربه صحبت می‌کنم: در اکتبر 2020، درست پس از یک حمله قلبی شدید، تشخیص داده شد که مبتلا به نارسایی قلبی هستم. به عنوان یک پرستار، می دانستم چگونه از دیگران مراقبت کنم. اما مراقبت از خودم برایم سخت تر بود. در اینجا سه ​​چیز در مورد زندگی با نارسایی قلبی در دنیای پس از قرنطینه آموخته ام.

این بدان معنا نیست که در طول همه گیری در بیمارستان بودن ترسناک نبود. بود. چند روز بعد تشخیص داده شد که به دلیل آسیب ناشی از حمله قلبی دچار نارسایی قلبی شده ام. در اینجا، در ICU، با تشخیص جدیدم دست و پنجه نرم می کردم در حالی که صدای دستگاه های تنفس مصنوعی را در اطرافم می شنیدم.

در طول بیماری همه گیر، برنامه تمرینی من از بین رفت. من دیگر به صورت حضوری به کلاس زومبا که هفته‌ای دو بار می‌رفت نمی‌رفتم و انگیزه‌ای برای امتحان آنلاین آن نداشتم. بیایید بگوییم که تشخیص نارسایی قلبی من ضربه ای بود که برای شروع مجدد نیاز داشتم.

حدود یک ساعت دورتر به مرکز قلب منتقل شدم و چند هفته در آنجا ماندم. من حمایت خانواده و دوستانم را می‌خواستم، اما قوانین ملاقات به دلیل کووید-۱۹ آنقدر محدود بود که به آنها گفتم فقط در خانه بمانند. انجام آن به تنهایی سخت و ترسناک بود، اما به نوعی، آن را انجام دادم.



منبع

مراقبت های پزشکی را به تاخیر نیندازید

فعال شوید — دوباره

اما در حال حاضر افراد زیادی با نارسایی قلبی هستند که اصلاً فعالیتی ندارند. مثلاً وقتی در مرکز خرید قدم می زنید، به ورزش فکر نمی کنید. اما اکنون، از آنجایی که همه‌گیری روش زندگی همه ما را تغییر داده است، مردم دیگر این کار را انجام نمی‌دهند: آنها چیزهایی را به صورت آنلاین سفارش می‌دهند، یا دقیقاً برای آنچه نیاز دارند به فروشگاه می‌روند، سپس آنجا را ترک می‌کنند.

توسط کاترین رومانو، همانطور که به هالی لوین گفته شد

پس از مرگ او، من دوباره شروع به مراقبت از خودم کردم و تمام معاینات پزشکی و آزمایشاتی را که برای مدت طولانی به تعویق انداخته بودم، مانند ماموگرافی و کولونوسکوپی، انجام دادم. با این حال، در طول همه گیری، به خودم اجازه دادم که منزوی شوم. تعاملاتم را با فرزندان و نوه هایم محدود کردم، چون بچه ها هنوز دوستانشان را می دیدند، و من از انجام فعالیت هایی که از آن لذت می بردم، مانند بیرون رفتن برای شام یا رفتن به کنسرت، دست کشیدم.

در حالی که این قاعده ای است که همیشه اعمال می شود، اما در طول همه گیری COVID-19 اهمیت بیشتری پیدا کرده است. من سال‌ها سرپرست شوهرم، تد، بعد از یک حمله قلبی شدید در سال 2011 بودم. برای 6 سال بعد، فقط روی او تمرکز کردم و اجازه دادم چیزهایی مانند قرار ملاقات‌های دکتر از بین برود. شوخی بزرگ این بود که ما به تعطیلات خانوادگی می رفتیم و من تمام داروهای او را به یاد می آوردم، اما لباس زیر خودم را فراموش می کردم.

ما اکنون در مورد اینکه چگونه انزوای اجتماعی برای قلب مضر است، می دانیم. در حال حاضر تمام تلاشم را می کنم که با مردم ارتباط برقرار کنم. من هنوز در گروه های بزرگ معاشرت نمی کنم، اما تا جایی که می توانم خانواده ام را می بینم. به عنوان مثال، من اکنون هرگز بازی های بیسبال نوه ام را در فضای باز از دست نمی دهم. همچنین مطمئن می شوم که به طور منظم با دوستان نزدیکم چت تصویری می کنم. این ارتباط انسانی برای قلب ما بسیار ارزشمند است.