20 مارس روز جهانی شادی سازمان ملل است. برای بزرگداشت این روز، نیوز مدیکال با پروفسور بروس هود، استاد روانشناسی رشد و جامعه در دانشگاه بریستول، در مورد دوره خود به نام علم شادی و فراتر از آن صحبت می کند.
لطفا خودتان را معرفی کنید و از سوابق حرفه ای خود بگویید؟
نام من بروس هود است و من استاد روانشناسی رشد و جامعه در دانشگاه بریستول هستم. اولین مدرک من روانشناسی بود در حالی که حتی نمی دانستم روانشناسی چیست. من شیفته آن شدم و عاشق آن شدم، بنابراین تصمیم گرفتم به عنوان یک روانشناس آموزش ببینم.
به عنوان پروژه کارشناسی، من روی نوزادان کار کرده بودم و مجذوب ذهن در حال رشد و چگونگی رشد کودکان به بزرگسالان بودم. من خوش شانس بودم که موقعیتی را در کمبریج به دست آوردم که با یک تیم کار می کردم و به توسعه بصری نگاه می کردم. رویکرد آنها از نقطه نظر فیزیولوژیکی بود، که جنبه عصب شناسی آموزش من است. من رشد سیستم حرکت چشم را در نوزادان بسیار جوان مطالعه کردم.
وقتی از احساس “شادی” صحبت می کنیم، چه چیزی در مغز ما اتفاق می افتد؟
شادی یک نوع حالت روانی نیست. چیزهای مختلفی را در بر می گیرد، از سعادت و احساسات سرخوشانه گرفته تا احساس رضایت. اکثر مردم با این ایده که انتقال دهنده های عصبی آزاد می شوند آشنا هستند. ما در مورد مواد افیونی درون زا صحبت می کنیم، که انتقال دهنده های عصبی هستند که احساسات را ایجاد می کنند.

اعتبار تصویر: تاتیانا شپلوا/Shutterstock.com
یکی دیگر از انتقال دهنده های عصبی که معمولاً هر زمان که در مورد شادی می شنوید مورد بحث قرار می گیرد دوپامین است، یک انتقال دهنده عصبی بسیار رایج که در سراسر مغز پخش می شود، اما این نقش را به عنوان ماده شیمیایی لذت بر عهده می گیرد. دوپامین بخشی از سیستم پاداش است. مطمئناً در این تجربیات مثبت دخیل است، اما تحقیقات نشان می دهد که بیشتر به خواستن مربوط می شود تا دوست داشتن. شما می توانید بین این دو نوع رفتار تمایز قائل شوید.
شما می توانید چیزی را بخواهید و لزوماً آن را دوست نداشته باشید. اعتیاد یک نمونه کلاسیک است، که در آن معتادان چیزی را دنبال میکنند یا میخواهند و لزوماً آن چیزی را که پیشبینی میکنند به دست نمیآورند. بنابراین خواستن و دوست داشتن در مغز سیستم های مختلفی هستند.
این شیوع یک انتقال دهنده عصبی یا داروی خاصی نیست. بلکه نحوه عملکرد آنها بر روی سیستم های مختلف است که بهتر توضیح می دهد که چگونه لذت و شادی کار می کند. به عنوان مثال مواد افیونی را در نظر بگیرید. مراکزی در اعماق مغز وجود دارد که می دانیم داروهای تفریحی مختلف روی آنها اثر می گذارند، اما شما فقط باید یک میلی متر در مغز حرکت کنید و اثر آن دارو کاملاً متفاوت است.
چگونه شادی بر سلامت ما چه روحی و چه جسمی تأثیر می گذارد؟
همه ما شادی را به عنوان یک حالت نوسان روزانه ذهنی تجربه می کنیم. بعضی چیزها ما را ناراحت می کنند و بعضی چیزها ما را خوشحال می کنند. جالب است که این تحقیقات نشان می دهد که این حالات ذهنی بر سلامت جسمانی ما تأثیر می گذارد. ما می دانیم که به طور شهودی، گاهی اوقات احساس خوبی در بهترین حالت فیزیکی خود نداریم، که اغلب با خلق و خوی ما مرتبط است.
اما کار واقعاً جالب، تأثیرات طولانی مدت ناراضی بودن است. اکنون کارهایی وجود دارد که نشان می دهد خوش بینی بر طول عمر ما تأثیر می گذارد. مطالعه ای که در سال 2019 منتشر شد، 70000 نفر را طی تقریبا 40 سال مورد بررسی قرار داد. خوشبین ترین ها بیشتر عمر کردند، حدود 10 تا 15 درصد، به عبارت دیگر، 8 تا 10 سال.
چگونه با بزرگ شدن از نظر روانی تغییر می کنیم و چگونه بر شادی ما تأثیر می گذارد؟
من فکر می کنم که توسعه کلید خوشبختی است. بزرگترین پیش بینی کننده شادی بزرگسالان شادی دوران کودکی است. واقعا جالبه چون به طور کلی بچه ها شادتر از بزرگترها هستند.
به عنوان یک کودک، شما به طرز سعادتی از بسیاری از مشکلات دنیا بی اطلاع هستید و در اکثر خانواده های پرورش دهنده مرکز توجه هستید. بیشتر کودکان در دنیایی بسیار خودمحور بزرگ می شوند که در آن کانون توجه هستند. اما با توسعه، شما توسعه هویت و توسعه خود را به دست می آورید. بنابراین برای اینکه با افراد دیگر کنار بیایید، باید کمتر خودمحور شوید.
من آن را تغییر به سمت متمایزی بودن می نامم، به این معنی که شما می توانید دیدگاه های دیگران را ببینید. مشکل این است که وقتی شما نسبت به آنچه که دیگران فکر می کنند محتاط باشید، این شما را بسیار خودآگاه می کند. کودکان به طور فزاینده ای در مورد وضعیت خود و اینکه چگونه در مقابل دیگران ظاهر می شوند، مضطرب می شوند.
تغییری از کودک خردسالی که والدینش به او گفته اند که عالی هستند، وجود دارد. با ورود به دوران نوجوانی، اکنون خود را با همسالان خود مقایسه می کنند. وقتی نوجوانان را ترک می کنند، وارد دنیای بزرگسالی می شوند، جایی که رقابت واقعاً مهم است.
کودکان خردسال نسبتاً از منفی نگری و انتقاد مصون هستند. اما هر چه آنها مستقل تر می شوند، آنها را در معرض دیدگاه ها و افکار منفی بسیاری قرار می دهد.
شبکه ای در مغز به نام شبکه حالت پیش فرض وجود دارد. این مدار مغزی است که وقتی روی یک کار تمرکز نمی کنید وارد عمل می شود. هنگامی که ذهن شما سرگردان است، شبکه حالت پیش فرض بیش از حد فعال می شود و با نشخوار فکری منفی همراه است.
می توانید در مورد دوره خود “علم شادی” به من بگویید؟
شش سال پیش، به این نتیجه رسیدم که باید کاری در مورد رفاه دانشآموزان انجام دهم، زیرا آنها بیشتر درگیر نمرات خود بودند تا لذت بردن از این دوره از زندگی. به طور تصادفی، یکی از دانشجویان سابق من که در هاروارد تدریس کرده بودم، لوری سانتوس، در آن زمان دوره ای به نام روانشناسی در زندگی خوب برگزار کرده بود، و همه آن در مورد روانشناسی مثبت بود. من و لوری برای ایجاد یک دوره با هم همکاری کردیم. کاری که من انجام دادم تا حدودی با لوری متفاوت است اما بسیار بر اساس رویکرد او است.
علم خوشبختی و زندگی خوب
این دوره بسیار گسترده است و برای دانشجویان سال اول که می توانند واحدهای آزاد را بگذرانند آزاد است. تا آنجا که من می دانم، دوره من کاملاً منحصر به فرد است زیرا دانش آموزان در دوره ما اعتبار کسب می کنند، اما هیچ امتحان نمره ای وجود ندارد. من این کار را انجام دادم زیرا به نظرم ریاکارانه به دانشآموزان درباره خطرات استرس امتحان سخنرانی میکردم و سپس آنها را امتحان میکردم.

اعتبار تصویر: SeventyFour/Shutterstock.com
ما یک دوره کاملاً مبتنی بر مشارکت ایجاد کردهایم، بنابراین فقط سخنرانی نیست. آنها باید مرتب حاضر شوند. و آنها در گروههای کوچکی ملاقات میکنند که ما آنها را مرکز شادی مینامیم، که توسط دانشآموزان سال سومی که ما آموزش دادهایم برای اداره گروههای کوچک راهنمایی میشوند. در آن گروه ها، فعالیت ها و کارهایی را که ما در طول سخنرانی ها توصیه می کنیم، انجام می دهند. ما همچنین آنها را وادار می کنیم تا مجلات هفتگی بنویسند و شادی آنها را در ابتدا و انتهای دوره اندازه گیری کنیم. به این ترتیب است که ما ثابت کرده ایم که این دوره تأثیر مثبتی دارد و برای سلامت روانی خود آنها مفید است.
وضعیت سلامت روان دانش آموزان در حال حاضر چگونه است؟
من احساس می کنم که ما دانشجویان را برای دانشگاه آماده نمی کنیم. روشی که ما آموزش می دهیم بسیار رقابتی است. وقتی آنها وارد دانشگاه می شوند، که با مدرسه بسیار متفاوت است، زیرا یادگیری بسیار خودگردان است، بسیار مستقل تر است. فکر میکنم دانشجویان با آن، درگیری و انتقال به دانشگاه دست و پنجه نرم میکنند. آنها میخواهند خوب کار کنند، اما نمیدانند که تلاشها و کمالگرایی آنها میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
آموزش نسل های بعدی در مورد نحوه مقابله با ناملایمات و توسعه انعطاف پذیری بسیار مهم تر است. دنیا غیرقابل پیشبینی است، و در حالی که یادگیری محتوا بسیار خوب است، باید به گونهای انجام شود که به رفاه کمک کند. من فکر می کنم که در حال حاضر گم شده است.
آیا یافتههای شگفتانگیزی از این دوره وجود داشت که به راحتی برای افراد در زندگی روزمره پیادهسازی شود تا به بهبود شادیشان کمک کند؟
چیزی نیست که بگویم که قبلاً گفته نشده باشد. اما دانش کافی نیست. میتوانید تا حد امکان سخنرانیهای TED را تماشا کنید یا تا حد امکان کتابهای خودیاری بخوانید. تا زمانی که فعالانه در آن شرکت نکنید، تفاوتی ایجاد نمی کند. باید عمل کنی به همین دلیل است که دوره ما بر اساس تعامل فعال است.
وقتی به مزایای بلندمدت دوره خود نگاه کردیم، متوجه شدیم که به عنوان یک گروه، بیشتر دانش آموزان دوباره به معیارهای اولیه خود بازگشتند. بنابراین، مزایای آنها کاهش یافت، به جز آن دانشآموزانی که در فعالیتها مانده بودند. حدود نیمی از آنها به انجام نامه های سپاسگزاری، مدیتیشن و تمام این تمرینات ادامه دادند.
مثل ورزش بدنی است. اگر با برنامه پیش نروید، دوباره به خط پایه خود باز خواهید گشت. مانند ماهیچه، با برداشتن سنگین ترین وزنه ناگهان قوی نخواهید شد. زمان می برد و تلاش مستمر می طلبد.
به نظر شما چگونه می توانیم با هم دنیایی شادتر و مهربان تر بسازیم؟
من فکر می کنم انواع اهدافی که برای خود تعیین می کنیم تا حدودی به دلیل منافع تجاری نادرست هستند. ما باید درک کنیم که برای رسیدن به یک جامعه متعادل، در سطوح فردی و اجتماعی کار می کند. این بدان معناست که نحوه مراقبت از یکدیگر را تغییر دهیم.
آینده شما و کارتان چیست؟
من میخواهم تلاش کنم تا بریستول دورههای دیگری را بپذیرد، که فکر میکنم دانشآموزان را با مهارتهای زندگی که میتوانند وارد دنیای کار کنند، توانمند کند. به عنوان مثال، سواد مالی، ارائه مهارتها، و غیره. من روی ساختارها و استراتژیهایی کار میکنم تا دانشگاه را وادار کنم در برنامه درسی جایی برای مهارتهایی که فکر میکنم همه ما میتوانیم انجام دهیم، باز کند.
خوانندگان از کجا می توانند اطلاعات بیشتری بیابند؟
درباره پروفسور بروس هود
بروس از سال 1999 استاد روانشناسی رشد در جامعه در دانشگاه بریستول است. او دکترای خود را گذراند. در علوم اعصاب در کمبریج به دنبال انتصاب در دانشگاه کالج لندن، MIT و یک استاد دانشکده در هاروارد. او در مورد رشد کودک، ریشه های خرافات، هویت شخصی و مالکیت تحقیق می کند. در 5 سال گذشته، او روی چگونگی شادتر شدن تمرکز کرده است. بروس عضو انجمن روانشناسی آمریکا، موسسه سلطنتی بریتانیای کبیر و انجمن روانشناسی بریتانیا است. او در سال 2011 برای بیش از 4 میلیون بیننده، سخنرانی های کریسمس “Meet Your Brain” را در موسسه سلطنتی ارائه کرد. او همچنین سخنرانی های کریسمس را در تورهای ژاپن، چین، سنگاپور و کره جنوبی ارائه کرد. بروس چهار کتاب علمی محبوب منتشر شده در 16 کشور نوشته است – SuperSense، The Self Illusion، The Domesticated Brain و Possessed. او در رادیو و تلویزیون حضورهای زیادی در رسانهها داشته است و در فیلم زیست محیطی برنده جوایز سال ۲۰۱۹، «زندگی در گذشته آینده» به همراه جف بریجز، برنده جایزه اسکار، حضور داشته است. بروس جوایز دانشگاهی و مدارک افتخاری متعددی را برای خدماتش در ترویج علم دریافت کرده است. او در حال حاضر روی کتاب علمی محبوب بعدی خود در مورد علم شادی کار می کند.